-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 مهرماه سال 1391 01:42
این روزا هیچی جز گوش دادن آهنگ های سنتی قدیمی حال نمیده ! سوغاتی هایده ، تو ای پری کجائی قوامی ، آهنگای بازخوانی شده از مهستی و ستار ، تمنای وصال مختاباد ، آستان جانان شجریان و ... من نمیدونم چرا نسل قبل از ما هی میگه ما سوخته ایم ما سوخته ایم ! والا تو این مورد فک کنم ما 80، 90 درصد سوختگی رو قشنگ داریم ! به جای اون...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 مهرماه سال 1391 00:35
خدا پدر و مادر " خدمات اینترنتی همراه اول " رو بیامرزه که با پرداخت اینترنتی میان دوره از یه رقم نجومی در قبض موبایلمان جلوگیری کردیم و خیلی خودجوش باعث شدیم که از غرغرهای خانواده اندکی تا قسمتی جلوگیری نمائیم ! فقط بدی ماجرا اینجاست که 40 تومن پول مفت از عابربانکمون پرید و خوبیش اینجاست قبض 85 تومنی تبدیل...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مهرماه سال 1391 23:16
دارم فک میکنم به اون شاطر نونوائی که امروز داشت به رفیق رفقاش میگفت الحمدلله ما کشورمون از لحاظ آسایش و سطح رفاه از کله کشورهای دنیا بهتره ! اگر امکانش بود قطعن دو تا از اون سنگ داغ های نون سنگکو میکردم تو حلقش و بهش میگفتم عمو جان ! شما حرف نزنی به خدا هیشکی نمیگه لالی ! خیلی وقته از سی.ا.ست کشیدم بیرون ! اما به خدا...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 مهرماه سال 1391 00:15
نمیدونم این چه حکمتیه که تا اس ام اس ندی اس ام اس نمیگیری ! تو یاهو مسنجر تا پی ام ندی پی امی دریافت نمیکنی ! تو وبلاگ یکی کامنت نذاری کامنت واست نمیذاره ! و تو فیس بوک لایک نکنی لایکت نمیکنن ! کللن دوستی ها تازگی ها خیلی مشتی و باحال شده ... آدمو به آینده بدجور امیدوار میکنه !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 مهرماه سال 1391 22:39
من هی میگم آدم بی جنبه ایم ، نمیدونم چرا هیشکی باورش نمیشه ! از وقتی دوستان امروز با عجز و التماس و به پا افتادن و این چیزا ! اسم بنده رو به عنوان مدیر انجمن علمی حسابداری رد کردن ، عجیب دلمان یک کاخ گنده ، سه چار ماساژور حوری پری ! ، یک بی ام وه ی مشکی و هزار نوکر و کلفت میخواهد ! از غروب هم که آمدیم خانه همینطوری...
-
ورزشکاران ، قهرمانان ، پیروز باشید ... !
دوشنبه 10 مهرماه سال 1391 23:23
اینجانب در این دو روز ، ینی دیروز و امروز ، دقیقن 9 ساعت ورزش کردم ! اما دریغ از یک گرم کم کردن ! قطعن اگر زمان خاتمی بودا ، الان چار پنج کیلو کم شده بود ! اما الان با این وعضی که دوستانمون درست کردن حتی چربی ها هم حس آب شدن رو ندارن !! + قبلن تر ها ، ینی حدود همین چار پنج سال پیش ، اطرافیان بهم التماس میکردن یکم ورزش...
-
سفر نامه !
یکشنبه 9 مهرماه سال 1391 00:30
به قول دکتر نیمای ساختمون پزشکان " اساسن " هیچ کجای ایران شمال و هیچ کجای شمال رامسر نمیشه ! فقط حیف که مثه خیلی از شهرای ایران یه شهردار زیر صفر واسش گذاشتن و مردم هم داغون تر از همیشه ، هرکی از خارجه بیاد اونجا رو با سطل زباله اشتباه میگیره ! اما خب بازم اون آب و هوای معرکه با اون دریا و جنگل های بکر...
-
نمیشه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره ...
جمعه 7 مهرماه سال 1391 23:12
بعد از خداحافظی علی منصوریان تو اون روز باشکوه اما پُر از گریه ... بعد از درگذشت ناصر حجازی تو اون روزای سیاه و لعنتی ... دلم خوش بود به حضور فرهاد ... بعد از رفتن موقتیش از استقلال ، یعنی همین عکس بالا ، هر روز سایت ها رو چک میکردم تا یکی بیاد بگه که فرهاد برگشت اما هیچ خبری نبود ! و از امروز به بعد دیگه چک کردن سایت...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مهرماه سال 1391 23:30
یکی دیگه از عوارض رژیم اینه که آدم وقتی خودشو تو آئینه میبینه حالش از چهره ی زرد و رنگ پریدش به هم میخوره !
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 شهریورماه سال 1391 17:32
اینجا اراک است و دو ساعت بیشتر به غروب جمعه ی 31 شهریور باقی نمانده ! عجیب دلمان میخواهد به این بچچه مدرسه ای ها گیر بدهیم و کرم بریزیم ! اصن ذاتمان امروز خراب است به حد اعلاء ! دارم فک میکنم به خواب فردا صبح ! چقد میچسبه لامصصب ... اومممممممم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1391 23:04
قبلن تر ها فک میکردم معتادا آدم های خل و چلی هستن که اصلن درکشون نمیکنم چرا از زندگیشون لذت نمیبرن و میرن معتاد میشن ! اما الان کاملن میفهمم کسی که تو زندگیش بی هدف باشه ، معتاد شدن که سهله ممکنه دست به کارهای عجیب غریب تر هم بزنه !
-
دل کندن اگر حادثه ای آسان بود ... فرهاد به جای بیستون دل میکند
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1391 22:16
تو سفر کرمانشاهی که بودیم یه نکته ی جالبی که مردم کرمونشاه راجع به بیستون و فرهاد میگفتن این بود که یه نمونه از یادگارهای نسل گذشته کوه کندن فرهاد هست و یادگاری های نسل امروز این دیوار نوشته هائیه که آیندگان فقط به منظور خنده و مسخره کردن از اونا عکس خواهند گرفت نه به خاطر یه چیزی که پشت اون یه تمدن و فرهنگ وجود داره...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1391 00:25
صبح ها وقتی شرکت میرم قبل از هرنوع گیر دادن به تاخیر ساعت کاریم اولین چیزی که خیلی زیاد جلب توجه میکنه اون چهره ی عجیب غریبه که موها رو هواست ، چشا پُف کرده ، دو من ریش هست و لباس های عتیقه ای که نمیدونم چرا اونا رو میپوشم ! چند روزه که بابا اولین حرفی که بعد از سلام علیک های صبحگاهی تو شرکت بهم میگه اینه که پسر جان...
-
فیس بو/ک رو دوس دارم ... برای همین چیزاش !
شنبه 25 شهریورماه سال 1391 00:51
محمدرضا رفته تهران و زده تو کار موزیک اونم موزیک زیر زمینی ! رَپر شده . مسعود سوم رو نتونست تموم کنه و یه ماشین گرفته و آژانس کار میکنه . پوریا درسو بی خیال شد و رفت سربازی و الان ول ول میچرخه ! بابک پرستاری دانشگاه اراک میخونه محمدامین زرت و زرت رشته عوض میکنه و از حسابداری میپره مدیریت و برعکس ! اون یکی بابک عمران...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 00:06
هوا ابری بود بارون میبارید کودکی سرش را بالا گرفت و گفت : خدایا گریه نکن ! درست میشه ... + اس ام اس دریافتی ++ برای شادی روح پدر بزرگ کیامهر ، یه فاتحه بفرستید بی زحمت ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 00:02
- یه صدائی بهم میگه این ساندویچ حرومه ... - حروم اون آمپولیه که دونه ای 220 هزار تومن پولشه و تو باید هر ما دو تاشو بزنی ... حروم زندگیه این بدبخته که حسرت یه عروسی به دلش مونده ... زده بالا ، متوسل شده به تابلوی کائنات ! حروم اون نزول خوره که اگه سر ماه پول با اسکونتش حاضر نباشه ، اسباب و اثاثیه پدر و مادر من رو بعد...
-
مرخصی !
جمعه 3 شهریورماه سال 1391 21:41
-
آخه به ما نمیخورید !
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1391 19:21
الان من بیام جواب کَل کَل های این قرمزا رو چی بدم ؟! اصن به نظر شما ارزش یه پست گذاشتن رو داره ؟! آخه یکی نیست به اینا بگه شماها باید با " گهر درود " کل کل کنید نه با تاج کبیر ... چون در حد ما نیستین ! اون از لیگ برتر که ما همیشه سَریم اون از جام حذفی که پر افتخار ترینیم اون از دربی های گذشته که خیلی مونده...
-
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
شنبه 28 مردادماه سال 1391 21:07
یه ماه رمضون دیگه هم تموم شد و رفت ... سخت ، خیلی سخت اما مثه همیشه قشنگ . راستش زیاد تو این چیزا اهل غُر غُر کردن نیستم اما باید اعتراف کنم که سه چار روز آخرشو بدجور بریدم ، روزا طولانی و هوا گرم و تاثیر اینا روی اعصاب و کم حوصله شدن بیش از حد ! اما الان که فک میکنم میبینم چقد دلم زود براش تنگ میشه ... برای سحرها و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 مردادماه سال 1391 00:46
واسه موندن تو دنیا ، باید باشه یک بهونه ...
-
عین حقیقت !
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1391 01:38
چقدر خوب میشد اگر دنیا برعکس بود به جای آنکه آدم ها عاشق بشوند ... عاشق ها آدم میشدند ! + از پیج " تنهایی یعنی " فیس بوک .
-
Forget politics
شنبه 21 مردادماه سال 1391 21:02
دیشب که تو سایت ها این عکس از صادق گودرزی و حریف آمریکاییش رو دیدم کیف کردم ! یا وقتی تو تکواندو حریف ترکیه ای محمد معتمد و حریف بریتانیایی یوسف کرمی بعد از اینکه ورزشکارای ما رو بردن اومدن دست بچه های ما رو بردن بالا واقعن لذت بخش بود ... اصلن فلسفه ی المپیک همینه ، دوستی مللت ها با یکدیگر ... حالا میخواد دولتمردان...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1391 01:55
امشب عابر بانکمو کشیدم دیدم از 800 ، 900 تومنی که پول داشتم در عرض یک ماه رسیده به 300 تومن ! اولش کُپ کردم و تصمیم گرفتم برم پرینت حساب ها رو بگیرم و ببینم کی پولو بالا کشیده !! اما نشستم حساب کردم دیدم خورد خورد جمع شده و من در عرض یک ماه 500 تومن خرج کردم ! یا به عبارتی ولخرجی کردم ! راستشو بخواید چند تا فحش آبدار...
-
یا علی مدد
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1391 00:31
درود به شرفتون ، درود به غیرت ایرانیتون مرسی بهداد مرسی قاسم رضائی مرسی سجاد و دمت گرم احسان حدادی ای که امشب خیلیا چشه دیدن مدالتو ندارن ... دم ایرانی های اروپا هم گرم که طبق معمول گل کاشتن ... نمیخوام این پستو با ذکر نام فوتبالیست های عوضی ایرانی خراب کنم اما ای کاش یذره ، فقط یذره از غیرت شما درس میگرفتن ... امشب...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 مردادماه سال 1391 03:07
چرا امشب انقد دلگیره ؟!
-
باشد که رستگار شویم ...
شنبه 14 مردادماه سال 1391 03:16
قبل از شروع بازی های المپیک تو اف بی نوشتم : " قطعن اگه من یکاره ای بودم ، ینی در حد او.با.ما و اینا ، میزدم کللهم المپیک و ملمپیک و این شر و وریات رو تعطیل میکردم ! هرچی فکر میکنم میبینم هیچ ورزشی تو دنیا جز فوتبال هیچ گونه جذابیتی نداره حتی به اندازه ی یه گل کوچیک محله ای ! " اما الان بعد از گذشت یک هفته...
-
! + ؟!
سهشنبه 10 مردادماه سال 1391 21:09
- اون موقع ها بابا سر به سر فامیل مامان اینا میذاشت و میگفت کجا تو کربلا میگفتن خاله خاله ، دایی دایی ؟! همیشه یا میگفتن عمو عمو یا عمه عمه ! حالا شده حکایت ما ! چند شب پیش یکی از عمه هام که من هنوز نمیدونم کدوم عمه کوچیکتره ، کدوم وسطی و کدوم بزرگتر ! ( هرچند 3 تاشون جیگرن ) عکس دوران تپلیم رو دید و عکسمو بوس کرد و...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 21:00
الحمدلله ، خدا رو هزاران بار مرتبه شکر مریض شدنمون هم به آدم حسابی ها نبرده ! یعنی گرفتار یه مرضی شدم که حتی روم نمیشه به کسی بگم ! آخه خدا جون ، قربونت برم ، وسط این هیری ویریه ماه رمضون این چه بلایی بود نصیب ما کردی ؟!
-
لحظه به لحظه با المپیک !
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 00:25
سولماز عباسی در بخش روئینگ بانوان آخر شد ! دوچرخه سوار ایرانی به زمین خورد ! حذف بانوی پینگ پنگ باز ایرانی ! الهه احمدی ششم شد ! ... حق تیر اندازی ایران را ادا کردم !! محسن شادی آخر شد ! عبور رکابزن ایرانی از خط پایان ، سهرابی صد و هفتم شد ! + از همین عکس باید به خودمون بقوبولونیم که تو دنیا فقط زنگ تفریح هستیم ! ولی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 مردادماه سال 1391 00:58
+ اشکهایمان توشه ی راهت ... خداحافظ سرباز شماره ی 7 ، خداحافظ کاپیتان ...