کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

" خود اسطوره مثبت هیژده پنداری ! "


واقعن روح اون مرحومی که گفت " آدمو چیز بگیره اما جَو نگیره " شاد باشه !

- آقا ما از وقتی داریم میریم استخر که شنامون رو تکمیل کنیم ، وقتی عَن نَهو اُلاغ به اینور

و گوساله به آنور میرویم و عین بُز نفس کم نمیاوریم ، عجیب خودمان را رقیب سرسخت

برای آن مایکل فلیپس پدر سوخته میدانیم ! طوری که پیش خودمان هدف گذاری میکنیم

که برای المپیک بعدی میرویم و سهمیه میگیریم و طوری شنا میکنیم که وقتی رسید به

بازیا مایکل یا بگه من فشار و قند خون دارم نمیتونم مسابقه بدم ! ( تلمیح به جهان پهلوان

حاج حسین رضا زاده ! ) یا بیاد بگه آقا این ایرانیا دشمن ما هستن ! من به احترام مللت

شیطان پرست خودمان از مسابقه با وی انصراف میدم !



http://s3.picofile.com/file/7523077525/michael_phelps.jpg


( قطعن اگه من یروزی باهاش قرار شد مسابقه بدم عمرن اگه از این مایوها بپوشم !

همین مایوهای اسلامی خودمون که تا زانوئه از همه چی بهتره !

آخه ینی چی همه جای آدم اینطوری معلوم باشه ؟! بی حیا ... )



- چند وقت پیش ما به این بچه ها گفتیم بیاید بریم تنیس ! اون موقع صرفن هدفمان

خنده و سرگرمی بود ! اما از وقتی قرار شد فردا شب برویم و ثبت نام کنیم عزممان را

جزم کردیم که بر خلاف مورد بالا که میخواستیم بزنیم تو دهن این آمریکایی ها ، برویم

و دوستیهایمان را با کشور برادر دوست و برادر " روسیه " گسترش دهیم !

از آنجا تصمیم گرفتیم که انقلابی به پا کرده و تا المپیک بعدی در قسمت تنیس های دو

نفره عضو شده و با خانوم ماریا شاراپوا که اهل روسیه هست یار شده و بزنیم دو تائی

دهن مهن همه را سرویس کنیم ! ما از همین تریبون به مللت دوست و برادر روسیه قول

میدهیم که بعد از هر امتیازی که آوردیم هم رو بغل کرده و ماچ و بوس این چیزا بکنیم تا

هم دل آن بنده خدا را شاد کرده و هم به جهانیان ثابت کنیم که اتحاد اتحاد ، رمز پیروزیست ...



http://s1.picofile.com/file/7523078709/06.jpg


 (   )



- ما از همان بچچگی عاشق این لباس های سوارکارا بودیم !

هی به پدر و مادر خود التماس میکردیم واسه ی ما یک دانه از آنها بخرید ! قول میدهیم مثله

همیشه پسر خوبی باشیم ! اما آنها ما رو گول زده و به جای آن برای ما لباس استقلال خریدن !

و این شد که ما شدیم طرفدار دو آتیشه ی تاجیا ... اما هنوز که هنوزه عجیب در حسرت آن

مانده ایم ! بنا بر این تصمیم گرفتیم که به دوستان پیشنهاد آموزش اسب سواری را هم بدهیم !

قول میدهیم که هدف قهرمانی رو از خود دور کرده ، فقط در المپیک این لباس رو بپوشیم و ترک

خانوم زارا ، نوه ی ملکه ی انگلیس بنشینیم تا چیز بشه ، ینی تا مللت رو ببینیم و برای همه

دست تکان دهیم ! فقط باید قول بدهد موقع تک چرخ زدن کمی اسب را طولانی تر نگه دارد !



http://s3.picofile.com/file/7523077204/3091_7250.jpg



باشد که با هدف گذاری هایمان ، باعث افتخار خانواده و مللت خود شده و وقتی به کشور

بازگشتیم طنین " قهرمانان پهلوانان پیروز باشید ، نمیدونم چی شی مسرور باشید " را

برایمان بخوانند و دسته جمی رستگار شویم ... !



+ این پست را با کمال افتخار تقدیم میکنیم به دخترمون جزیره !

تا اگه عمو فیل.تر.چی اومد سمت ما ، ایشون رو هم مورد عنایت قرار بده

بلکه کمی دلمان خنک شود !



نظرات 10 + ارسال نظر
عاطی سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:39 ب.ظ http://www-blogfa.blogsky.com/


:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

عاااااااااااااااااااالی بوود:))))))))))))))))))))))))))))))))))


شما چون نیتت پاکه و صادقانه حرف زدی!حتما به آرزوهات می رسی پسرم:)))

هاله بانو سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 ب.ظ http://halehsaadeghi.blogsky.com/

دل آرام سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:42 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

یادمه رئیس انجمن شده بودی ، علمی بود ؟ فرهنگی بود ؟ هنری بود ؟ چی بود ؟
یعنی واقعااااااا نه یعنی واقعاااااااا تو صلاحیتش رو داشتی ؟؟؟؟ آخه چرا بدون تحقیق میان رئیس انتخاب میکنن ؟؟؟؟ آخه چرا نمیان از گذشته و آینده (!) مردم اطلاعات بدست بیارن و بعد به سمت خاصی نائلشون کنن ؟؟؟
تو رو باید رئیس حراست کنن(مثل وقتی که شاگرد شیطونها رو مبصر میکردند) ، بلکه یکم تادیب بشی

این بود آرمانهای ما ؟؟؟

فهیمه سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:46 ب.ظ

از ادامه این دوستی می ترسم
اما خخخخخخخخخخببببببببببببب چه کنیم دیگه !!!
میگما منم دلم میخواد باهات بیام استخر و کلاس تنیس . منم ببر دیگههههههههههه
ولی سوارکاری عمراااااااااااااااا بیام !!! خواهشا اصرار نکن

فاطمه شمیم یار چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ق.ظ

سلاممم محمد جان
پستت بد جوری همه جانبه بود..خوشم میاد همه ی جوانب رو در نظر گرفته بودی اینچنین دور اندیشانه

عارفه چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:44 ق.ظ http://inrozha.blogsky.com/

سلام در مورد این پست که کلا همونا که دلی گفت فقط محمد یه سوالی دارم ؟نمیشه گودر رو واگذار کرد تو که فلیتر شدی گودر وبت برسه به من؟ خوب پس همین الان مراحل قانونی رو بگذرونیم فردا معطل نشیم

بابک اسحاقی چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:56 ق.ظ

مملی جون
این خانوم شاراپووا پارسال ماه رمضون هرچند حجابش رو رعایت نکرده بود ولی انصافا لباسش مناسب بود ولی زد وبلاگ ما رو فیلی کرد
والا با این لباسی که ما می بینیم حکمت کهریزکه والا
شیشه نوشابه اش هم با من و آرشمیرزا
هررررر

عارفه چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:19 ق.ظ http://inrozha.blogsky.com/

من الان واقعا برام سواله خواهر برادرای گشت ارشادی دنیای مجازی چرا دارند کم کاری میکنند؟
یه گودر خواستیم ها

آوا چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:13 ب.ظ

اوه اوه اوه محمد خان جان
یعنی الان دردست فیلبانِ
محترم میباشید شوما؟؟
اوه اوه اوه شوما عجب
نابغه ای بودی ماشاله
وماها بیخبربودیما!!!!
هوم؟اوه اوه اوووووه
شنا ، تنیس وسوار
کاری!فکرکن محمد
خان جان!چه شود!
الان این کهریزکی
که جناب بابک خان
جان بهش اشاره
کردن ملاقاتــیم
میپذیره یعنی؟؟
و اوه اوه اوه ِ
آخر:شیــــشه
نوشابه و این
دو برادر ِرشید
خان جانها....
هور هور هور

یاحق...

سارا چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 ب.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

میگم محمد اصن تو نمیخواد انقد خودتو اذیت کنی تو همه رشته قهرمانو این حرفا بشی تو از هر خوشت اومده بگو ما ردیفش میکنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد