عشقولانه های بلاگستان !

اگر مثه من وب گردی روزانه شده باشه جزو زندگی لاینفکتون ! ( چی گفتم !! ) خیلی راحت  

متوجه میشید که بلاگستان ما ، بخشی از سوئد و کشورهای اونور ماست ! 

البته اگر کلن هم وبگردی نفرمائید ، خیلی راحت به این موضوع پی میبرید ... 

نکته ی اساسی که در مورد عشقولانه های بلاگستان وجود داره اینه که عشق جنس های 

موافق به هم خیلی بیشتر رواج پیدا کرده ! و این هست که اینجا رو کرده یپا سوئد ... 

برای دیدن برخی از نمونه های عشقولانه ی بلاگستانی ، به ادامه ی مطلب توجه فرمائید : 

 

1 . کیامهر باستانی و محسن باقرلو ( کرگدن سابق ) !   

گل سر سبد عشقولانه های بلاگستان ، رو این مورد خلاصه میشه !  

زمان عشق این 2 کفتر عاشق ، به سال ها پیش برمیگرده و زمانی که وبلاگ جوگیریاتِ پرشین یک ساله شد و محسن خان علنی اونو تو وبلاگ خودش تبریک گفت ، این عشق شعله ور شد  

و  آتش آن رو همه جا چنان گرفته که اگر عالم و آدم و ارواح و جن ها ( تلمیح به مشایی ! ) جمع 

بشن عمرن بتونن خدشه ای به این عشق وارد کنن ! الانم که میبینید دارن از کتاب های درسی 

مجنون و لیلی و شیرین و فرهاد و اینا رو حذف میکنن و به جاش کیامهر محسن ، شایدم محسن 

کیامهر میارن ! 

2 . ملکه ی نیمه شرقی و ریحانه ! 

زمان دقیق این مورد هنوز مشخص نشده اما چیزی که مشخصه اینه که عشق جاری در این مورد 

فقط با زبون بازی شکل گرفته ! با یک دقت ساده در لحن این دو نسبت به یکدیگر میشه به کلمه 

هایی همچون " ریحونم " ، " عشقولی " ، " عشخم " ، " شگفت انگیزم ! " ، " بی تو نفسی 

نمیاد " و الی آخر اشاره کرد ! البته حسودانی هم در کمین این عشق نشستن اما من زیاد به 

دووم این یکی امیدوار نیستم !    

3 . خانوم معلم فاطمه و اون یکی فاطمه ( ف@طمه ) :   

همین چند ماه پیش بود که تو یکی از وبلاگ ها انتخاباتی شبیه انتخابات مجلس خبرگان برگزار 

شد و ف@طمه در حمایت از خانوم معلم فاطمه چنان پستی گذاشت و چنان تعریفی کرد که  

صدا و سیما از احمدی نژاد نکرده بود ! و در جواب اون پست هم خانوم معلم با یه پست کوبنده  

چنان از رفاقت و عشق حرف زد که احمدی نژاد به مشایی نزده بود ! هرچند خانوم معلم مشهد 

زندگی میکنه و ف@طمه شیراز اما همونطوری که فاصله ی قلبی امام رضا و شاه چراغ به اندازه 

- هست ، فاصله ی معلم و ف@طمه یکمی بیشتر و به اندازه ی _ هست !    

4 . خودم و مرحومه ی مغفوره ، نیما ( قدس السره ، علیه سلام ! ) 

عشق و تفاهم ما 2 تا شده بود زبان زد خاص و عام ! بدون اینکه بفهمیم کامنت هامون تو هر  

جایی که میرفتیم پشت هم میشد ! از اونور هر کدوممون که به هم زنگ میزدیم همون موقع 

اون یکی میگفت دیدی چی شد ؟! میخواستم الان بهت زنگ بزنما !!!  

عشق ما 2 تا نشون داد که همه چی مسائل مالی و فقر فرهنگی نیست ! یکیمون مرکز ایران 

زندگی میکردیم و یکیمون لب مرز ! این تفاهم و علاقه هست که خیلی مهمه اما یک طرف این 

ماجرا خیانت کرد و آتش این عشق رو ابتدا به افول و سپس به چیز نائل کرد !!    

5 . عشق های مسنجری ! 

کار این مورد از عشق گذشته ! چند نفر هرشب ( بدون استثناء هر شب ) جمع میشن و با  

گذاشتن آیکون هایی از قبیل ، قلب ، ماچ و بوس ، بغل ، قلب شکسته ، افسوس ، گریه و ... 

همزمان عاشق میشوند و همزمان فارغ میشوند ! یعنی شکست عشقی میخورند ... 

من دوس نداشتم اسامی اینهارو معرفی کنم اما اگه نگم میترسم ریا بشه ! 

محسن فرانسوی ، علیرضا ، تیراژه ، کیانا ، هاله کوچیکه ، ناهید ، حاج خانوم زبون دراز ، فرناز ، پونه ، فریبا و محدثه از جمله نفراتی هستند که در این سی اف های عشقولانه شرکت مستمر  

و دائم دارند ! مدیونید اگر فک کنید منم جزو این اراذل و اوباشم ! فقط یه 30 ، 40 باری رفتم ببینم  

چه خبره ، همین .. !  

اما برای بهتر شدن فضای عشقولانه ی بلاگستانی ، چند مورد پیشنهاد هم داریم !  : 

1 . پرند و مهتاب : 

این 2 شخص که از جمله سران فتنه هستند ، اگر به هم برسن مطمئن باشین با گذاشتن پست 

های مشترک میتونن خیلی راحت اختشاش و اقدام علیه امنیت ملی رو به اوج خودش برسونن 

و این شعر رو به راحتی معنا کنند که : 

هستم اگر نیستم ... گر نروم میروم !

پس اگر کسی از فتنه گرا هست که حاضره این کار خیر رو کنه هرچه سریعتر آستین رو بالا بزنه !  

2 . کورش خان تمدن و برادر مرتضی تمدن ! ( استاندار تهران ) : 

برادر مرتضی تمدن که وبلاگ ندارن اما از قدیم ندیما گفتن عقد پسر عمو ها رو تو آسمون ها  

نوشتن ! پس چه کاری خیرتر و بهترتری از این مورد ؟! دست 2 گل نوشکفته رو میشه خیلی 

راحت گذاشت به دست هم ... از اونور وجهه ی سیاسی این 2 تا هم خیلی مثه همه پس  

میشه خیلی بیشتر به آینده ی این 2 امیدوار بود !  از طرفی هم خبر رسیده کورش خان ماهی خوب درست میکنه و واسه خودش کد بانوئیه ... پس همه چی حله ! 

3 . یک زن ذلیل و هم ولایی حسین : 

بدون شرح !  

پی نوشت مربوط به این مورد : خداییش ، کجای دنیا دیدین ( با لهجه ی علی دایی خونده شود ) 

که یه نفر واسه یه شهری باشه ، بعد بره یه خانوم از یه شهر دیگه بگیره ، بعد تو شهر خودش  

زندگی کنن بعد پیش شماره ی موبایلش واسه شهر خانومش باشه ؟!!!!  

هم ولا کلن آبروی همه رو بردی !

پی نوشت : قسمت هایی که آبی رنگ شده رو لینک دوستان گذاشتم ... 

پی نوشت 2 : این پست فقط یه شوخی بود ، امیدوارم کسی آزرده خاطر نشه ... 

ما مخلص همه هم هستیم ...