میگن کیف برف بازی به شلوغ بازیشه ... به دور هم بودن و خوش گذروندن ... انصافا راس
میگن ، امشب با اینکه سرماخوردگی اساسی گرفتم اما راستش دلم نیامد نرم تو برفا ...
تنها بودم ، مثه همیشه ، شاید بهتر بگم تنها تر از همیشه ... !
چرا دروغ بگم ؟! اصلا بهم خوش نگذشت ... دوست داشتم یکی بود باهاش صحبت میکردم
هم قدم با هم میرفتیم ، با هم برف بازی میکردیم ، اما ...
بی خیال ، امشب حدود یک ساعت تو برف راه رفتم و گوشی تو گوشم آهنگ گوش دادم
الان که رسیدم خونه سر در حال ترکیدن ، دست ها بی حس ، پاها داغون ، موها خیس ،
گوشها سرخ و صدا هم که به سلامتی در نمیاد از گلو ...
خدا رو شکر هم نه عادت دارم کلاه بذارم ، نه چتر بگیرم ، نه دستکش بپوشم .. فقط یک شال
میبندم همیشه ...
یک چنتا عکس هم گرفتم که براتون میذارم ..
این پارک جدید الحداث شهرمونه که خیلی خوشگل شده بود ، چند دور تا آخرش رفتم و اومدم ..
یک چنتا خونواده هم اومده بودن اما مجموعا خیلی خلوت بود ...
بابا لنگدراز با کفش های کتانی !!
این هم رخش محترممون که الان من دقیقا نمیدونم ژیانه ؟! پرایده ؟! 206 ؟! اگر به خودم باشه
که برای کلاس گذاشتن میگم کمریه اون هم چی ، مدل تو بورس ، سفیدش !!!
رخش محترم هم به پیروی از صاحبش علامت پیروزی نشون داده ... فتنه گر !
پی بابابزرگ کیامهر نوشت : این بازی از بابابزرگو برین بخونین و انجام بدین ...
من امروز صبح عکس دوران مدرسمو فرستادم ... به اون هوا و برای پیدا کردنش رفتم کلی آلبوم
نگاه کردم که خیلی بهم چسبید ... مرسی بابابزرگ
سلام !
چطوری؟
سرما خوردگی بد جوری بهت ساخته محمد!!! تک خوری می کنی؟
بستنی هم خوردی؟
حالا یه دعوت می کردی ما رو نمی شد!
ماشین ما تو حیاط شما چیکار می کنه؟
ای ، بد نیستیم عمه جان ... نه ، بستنی نخوردم ، فقط راه رفتم ...
ای بابا ، خب پاشو بیا ، دعوت نمیخواد دیگه
والا خودش اومده ، حتما بهش خوب نمیرسیدی اومده اینجا پیش ما
همین تنهایی کیف میده پسر.
وقتی راه میری٫ صدای قرچ قرچ برف هازیر پات رو حس کنی...
چی بگم والا ... برادر سیگار چیه آخه ؟! ترک کن قربونت برم ، ضرر داره ها
این جا یه کم بارون اومد دریغ از برف!!!!!
آبروریزی نیست بابا حال میده دور همی می خندیم
اینجا همچنان داره میاد ...
زهرا به جان خودم خیلی تابلوئه ... حالا واسا کارنامم بیاد ببینم چی میشه
سلام.....
بابا کمتر از برف بنویسید..ماحسودیمون میشه..نمیدونم چرا اینجا برف نمیاد!!!!!!!!!
نمیدونند این ملت ما چرا برفو میببنند یادتنهایی میوفتن!؟
موفق باشی داداش..
سلام زهرا خانوم ... دلتون بسوزه گفتن تا 2 شنبه هی میاد !
نمیدونم والا ... چرا واقعا ؟! مرسی ، همچنین شما
خوش به حالت ممد !
خیلی دلم هوس یه برف و بارون و پیاده روی تنهایی کرده !! خوش به حالت ! ایشالا حالت خوب باشه حاجی !
مرسی نیما ... جات خالی ... امشب به خودم گفتم کاش این بچچه بود با هم میرفتیم قدم میزدیم و کلی تو راه درد و دل میکردیم ...
تو خُلی! من و خانواده و اینا و اونا رفته بودیم تو این سرما یه خرده حال کنیم.. من همش از جمع دور میشدم! دلم میخواست برای یک دقیقه هم که شده تنها زیر برف قدم بزنم ولی امان از این فامــیـــل!! یک دقیقه که سهله، یک ثانیه هم نذاشتن ما با خودمون حال کنیم!
امروز صبح زدم بیرون و به تلافی دیشب تا تونستم تنها قدم زدم! در کل تنها بودن بهتر از کنار فک و فامیل بودنه. (سحر خیزی رو حال میکنی؟)
روی رخش ما هم یک فتنه گر (مدیونی فکر کنی خودم این کارو کردم!) علامت پیروزی گذاشته! :)
هستی خودت که میدونی من از فامیل بازی فراریم ، منظورم هم اصلا فامیل نبود ، یک دوست ، کسی که بشه باهاش راحت بود و حرف زد ... اما خب قبول دارم تنهایی هم یک صفای دیگه ای داره واسه خودش ...
پس اونجا هم گویا حسابی برف اومده ها ...
این فتنه گرا دست بردار نیستنااااااااااااا
سلام.صبح زیبای برفیتون بخیر.وااااااااااااااااااااااااااااای چه برفی!!!اینجا از برف خبری نیست!تا قزوین اومده هااما اینجا نمییاد!دلیلش چیه نمیدونم.خوش بحالت واقعا تنهایی قدم زدن تو برف حال میده!هرچند که من اصلا تحمل سرما رو ندارم.عکسات خیلی خیلی قشنگ بود.
سلام ... صبح شما هم بخیر ... ای بابا ، چرا اونورا خبری از برف نیست پس ؟!! نه به اون سال نه به امسال ... پاشو بیا اینورا ، همش برفه
خواهش میکنم ... اما من سرما رو خیلی دوس دارم ، خیلی باحاله
حالا میری تک خوری ... حالا میری برف بازی... حالا تیریپ میزنی .... تنهائی قدم میزنی ... حالا میخوای بگی برف داری ... فکر کردی فقط اونجا برف اومده ...
پسر دست به اون چوب اسکی ها نزن .. قیمتیه !!!!!!
ای بابا ، چوب اسکی کووووووو ؟!!
جات خالی بود دیشب رفیقم ... من نمیدونم کجاها برف اومده اما دیشب اینجا خیلی باحال بود
روی اون نیمکت جای دو نفر خالیه
خدااااااااااااااااااااااا اخه چرا ما جوونا باید تو این سن و سال تنها پاشیم بریم برف بازی از دیشب تا حالا مثل این خل و چلا همش دم پنجره وایستادم بیرونو نگاه می کنم حتی دلم نمیاد تنهایی برم بالا پشت بوم فقط برای اینکه عقده ای نشم پنجره رو وا کردم یه ذره از برفای روی درخت گرفتم دستم اگه فردا دانشگاها رو تعطیل کنن من چیکار کنم
اخه چرا من اینا رو دارم اینجا میگم
ببخشید محمد الان میرم
دقیقا میخواستم بگم هی روزگار ، نیمکت خالیه خالیه ...
نمیدونم چرا باید تنها باشیم ، واقعا نمیدونم ...
ای بابا ، اشکال نداره ووری ، شاعر میفرماید : هرچه دل تنگت میخواهد بگو ...
سلام
من هم باید ساعت ۱۱ شب برای سرکشی می رفتم محل کار . عیال و فسقل رو هم راهی کردم . البته ما با ماشین بودیم نه پیاده .
کلی از دیدن بارش برف اون هم با اون شدت لذت بردیم و انرژی مثبت گرفتیم .
البته واقعا جای یه یار کنارت خالی بوده تا با هم ریز برف برید .
تو فصل امتحانات بیشتر مواظب خودت باش .
نکنه می خوای مرخصی استعلاجی بگیری .
سلام هم ولا ... راستش منم میخواستم با ماشین برم نشد ، پیاده رفتم خیلی بهتر بود ... خوشبحالت فسقل هستش میتونی باهاش بازی کنی ...
والا الان سرماخوردگی خیلی بدتر شده ، اما گفتم مگه چقد اینجا برف میاد ، حیف بود اگه نرم ...
آخ چه حالی کردی آ
خوش به حالت ایشالله که سلامت باشی مادر جون
مرسی ننه جان !!
عکسات خیلی قشنگن.
مخصوصا اون بابا لنگ دازه! حالا این آدم دراز بد قواره کی هست؟
امیدوارم هر چه زودتر از تنهایی در بیای، دلت خوش باشه.
مرسی خاله آنا ... والا دقیقا نمیدونم اما هرکی هست خیلی بچچه ی باحال و دوس داشتنی ایه
مرسی ممنونم
سلام خوبی شرایط اندکی تغییر کرد
سلام ... الان میام میخونم
خوش به حالتون تو شهر ما خیلی وقته که از این مدل برفا نباریده و چشمای پر از حسرتمون هنوز هم به آسمون دوخته شده!!
ای بابا ... خب من نمیدونم دقیقا کجایین اما پاشین بیاین اینورا خب ... ب خدا حیفه ها
درسات رو خوندی میری قدم میزنی ؟!
هم ولا من چه بخونم چه نخونم عالی میشم ... یعنی بین 10 الی 12
سلام محمد خوب ام...
آدرس جدیدت را در وبلاگ غزلبانو یافت ام...
مدتی بود دلتنگ تو و نوشته های ات بودم نازنین. خوشحال ام که باز می خوانم ات. برف بازی در شهر شما غنیمتی ست که من هم تجربه اش کرده ام. یادش به خیر...
سلام استاد ... شرمندم که آدرس ندادم ، ببخشید ...
ممنونم استاد ... جاتون خیلی خالیه به خدا ...
ایشالله بازم بیاین ، کاش میشد دسته جمعی با بچچه ها میامدین اراک میرفتیم برف بازی ... آی کیف میداد
واااای محمد چقدر اون صندلیه توی پارک خوشگله !
دلمان خواست !!!
محمد سرما خوردگی حال میده نه ؟؟؟؟ دوست نداری خوب بشی نه ؟؟؟؟
آره خاله ... خیلی باحاله ، ازش گرفتم تا بگم هیشکی هم رو این نشسته ...
خاله صدام در نمیاد ... دیشب هم هیچی نپوشیدم رفتم بیرون ... نمیخوای بیای عیادت ؟!
عیبی نداره...سرماخورده گی ت رفع می شه اما واسه چی لذت نبردی از برف؟ خب یه کلاه بزار روی سرت بچه جان! اینطوری لذت می بری...با اعمال شاقه که نباید بری توی دل طبیعت! دهه! دعوات بکنم آخه؟؟
من که لذت میبرنم عمه زری جان اما دیشب فهمیدم خیلی تنهام ...
ای بابا ، عمه زری عشق برف و بارون به اینه که بدون این چیزا بری زیرش
دلم واست تنگ شد! اومدم وبت.. دیدم پست جدید نذاشتی. گفتم کامنت حال و احوال بذارم! :)
چطوری؟ با تعطیلی، زندگی، برف، اراک، حال میکنی؟!
مرسی هستی ، خوبیم خدا رو شکر ... برف که نمیاد هیچ کلا امروز همه چی آب شده به سلامتی ..
من فقط دوتا عکس دیدم حرف از رخش و صندلی و ... پس کجاست ؟ عکس دوم عالیه خیلی وسوسه انگیز عجب پارک قشنگی حالا چرا تنهایی جوون ؟ همینه دیگه میری به جای اینکه لذت بخوری سرما رو میخوری و میایی ... سهم بقیه رو نخور لطفا
دخترخاله 6 تا عکسه ها ... فقط 2 تا وا شد ؟!
خب کسی نبود باهاش برم دیگه .. والا ما حاضریم همه بیان اما سرما نخوریم
چه قشنگه صدای راه رفتن روی برف.من که عاشق پیاده رویم.چه هوای افتابی چه برفی.
پیاده روی تو هوای آفتابی کیف نمیده که ... تو هوای بارونی و برفی میچسبه ...
قدر این تنهایی هاتو بدون پسر جان
حالا هی را به را بیا عکس های برفی بذار و دلمونو بسوزون!
چشم خاله عاطفه ...
ای بابا ، شما هم برف نداشتین ؟!
ای خدا چرا اینجا برف نمیاد آخه چرا ؟ عجب برفی هم اومده اوووووووووووف... البته به پای برف های رشت که نمیرسه!!! راستی اون علامت پیروزی رو کمری ات ! خیلی باحال بود...
مواظب خودت باش محمد جان الان بهتری؟
جات خالی بهنام ... عالی بود برفش ...
4کریم ، مرسی ، بهترم خدا رو شکر
برف خودش غم و سکوت میاره ...
وای به اینکه تنهایی رو دلش پا بذاری ...
چه عکس های قشنگی !
دم رخشتون و صاحبش گرم !
رخش فتنه گرمان آرزوست !
خواهش میشه ... آره والا آرزوست !!!