کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

هَم دَم

  

امشب بعد از دو سه هفته آرومم ... واقعن آرومم !  

دیگه قرار نیست شبها خوابم نبره 

فکر و خیال کنم

گوشیمو ثانیه ثانیه چک کنم و منتظر حرف جدیدی باشم  

دیوونه وار آهنگ گوش بدم 

مثه خل و چلا با خودم حرف بزنم   

لیست تماس هام همه میسد کال باشه و قرمز رنگ !

اس ام اس سند تو آل کنم که  

" آخ چقد اون لحظه حال میده وقتی یه نفر ازت میپرسه ،  

حالت خوبه ؟!  

تو بگی مرسی خوبم  

محکم بغلت کنه و بگه  

خفه شو ! میدونم خوب نیستی ... "    

خوشحالم که گذشت 

خیلی تلخ بود   

تلخ تر از اون این بود که باید حفظ ظاهر میکردم 

باید میریختم تو خودم   

حتی اینجا که مثه یه مُسکن واسم میمونه هم  

حق انتشار هر پُستی رو نداشتم .

چیزای عجیب غریبه زیادی اتفاق افتاد   

از اون پائیز هائی شد که هیچ وقت فراموش نمیشه و 

لحظه لحظش موندگار شد 

اما الان خوشحالم   

از اینکه زمان دیگه دیر نمیگذره 

هوا سنگین نیست  

میشه نفس کشید ...

دیگه دروغی در کار نیست   

من خوبم ، خوبه خوب ... باور کن !   

 

 

+ شنیدن این آهنگ ، الان خیلی میچسبه ...  

 

++ تولدت مبارک طودی ... مارو مجبور کردن بر خلاف 

میل باطنیمون پستو تقدیم کنیم به رعنا اهوازی

باشد که راه راست به سویش کج شود !