کیارش ، پسر همسایه ی دیوار به دیواریمان هشت سال دارد ...
او کلاس دوم دبستان است .
پسر تپلی ای که این روزها ، حال و هوای خوبی ندارد !
پدر و مادر کیارش یکی دو سالیست که از هم جُدا شدند و
او گویا تازه این جدائی و سختیه آن را درک کرده است !
کیارش ، پسر همسایه ی دیوار به دیواریمان هشت سال دارد ...
او نه دغدغه ی آینده را دارد ،
نه گذشته ای داشته که برایش افسوس بخورد !
او میخواهد ، مثله تمام هم سن و سالهای خودش
کودکی کند ! بازی کند ! خوش باشد و از زمان حال
لذت ببرد ! اما او بر خلاف همه ی آنان کودکی خود را
از یاد برده است ... !
کیارش ، پسر همسایه ی دیوار به دیواریمان هشت سال دارد ...
او امروز مهمان خانه ی ما بود !
مهمانی که نه از پیش تعیین شده بود و نه سر زده !
او امروز برای مهمانی نیامده بود ... برای درد و دل آمده بود !
کیارشٍ هشت ساله امروز در خانه ی ما بغض کرد !
اشک ریخت ،
خودش را زد و رو به خدا کرد و فریاد زد ،
پدر و مادرش را با هم میخواهد !
کیارش ، پسر همسایه ی دیوار به دیواریمان هشت سال دارد ...
او میخواهد دست پدر و مادرش را همزمان بگیرد !
او آرزو دارد آنها را در کنار هم ببیند !
او شبها رویای خوابیدن پیش هر دوی آن ها را دارد !
او حق دارد که پدر و مادر را همزمان برای خود داشته باشد !
و مثله همکلاسی هایش هر دوی آنها را در جلسه ی با خانوم معلم
خود ببیند !
کیارش ، پسر همسایه ی دیوار به دیواریمان هشت سال دارد ...
او گاهی خانه ی مادر است و دلتنگ پدر ،
او گاهی خانه ی پدر است و دلتنگ مادر ،
او میداند پدرش مادرش را کتک زده !
او میداند که مادرش عذر خواهی پدر را رد کرده و
او خوب میداند که دارد تاوان اشتباهات آن ها را پس میدهد !
کیارش ، پسر همسایه ی دیوار به دیواریمان هشت سال دارد ...
او امروز از همه ی کس دلخور بود !
او امروز با خدا قهر کرده بود !
او امروز پدر و مادر را جدا نمیخواست !
او با زبان بچگی ، با دل پاک و معصومیتش
از این دنیای لعنتی شکایت میکرد !
کیارش ، پسر همسایه ی دیوار به دیواریمان هشت سال دارد ...
پسر بچه ای که فریاد هایش دل آدم را جزغاله میکرد !
پسر بچه ای که بغض هایش اشک آدم را در می آورد !
پسر بچه ای که اشک هایش قلب آدم را تکان میداد !
پسر بچه ای که روزی بزرگ میشود ،
روزی قد خواهد کشید ،
روزی که همه چیز را بیشتر از همیشه خواهد فهمید و
روزی که تاوان کودکیش را از این دنیای لعنتی خواهد گرفت !
+ برای کیارش و کیارش ها دعا کنید ...