آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ...
ابر با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش ...
در سیزدهین روز از زمستون سرد و بی برفمون ، وبلاگ " باغ بی برگی " را شروع میکنم ...
امیدوارم که بر خلاف وبلاگهای سابقم بیشتر از چند ماه دووم بیاوره ...
سعی میکنم ایشالله تو نوشتن یک تغییر رویه ی کوچولو بدم و بهتر بنویسم ...