کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

 

فک میکنم مهم ترین عللتی که من صبحا با بی انگیزگی کامل سرکار میرم  

این باشه که شما اگه یکبار با بنده از ساعت 8 الی 2 تشریف بیارید شرکت 

با چشه خودتون میبینید که تو این مدت هیچ حرفی بین همکارای عزیز رد و 

بدل نمیشه ! طوری که احساس میکنید خودشون هم با خودشون قهرن !   

هرچند سکوت و تنهائی رو خیلی دوس دارم اما به نظرم تو محیط کار سکوت 

کردن و قهر بودن با هم کار خوبی نیست و مسلمن اگه با شوخی و بگو بخند

باشه کار خیلی بهتر پیش میره تا اینکه همه اعصاب ها داغون و خط خطی  

باشه !  

 

نظرات 10 + ارسال نظر
فهیمه دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:27 ق.ظ

اون بیچاره ها به احتمال زیاد متأهلن پس صددرصد مشغله فکریشون خیلی بیشتر از من و توء که بزرگترین دغدغمون شاید درس و دانشگاه باشه ... بخدا تو این دوره چرخوندن زندگی واقعأ آدمو پیر میکنه !!! تو هم اگه خیلی دوست داری موقع کار با یکی حرف بزنی میخوای منم بیام شرکت ؟؟؟ تو رو خدا بی تعارف بگو هااااااااااا ... بییییییااااااااام ؟؟؟!!!

میگم به جای اومدن شرکت بیا برو با پری صحبت کن شاید فرجی شد !

م . ح . م . د دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:49 ق.ظ

بههههه ، خانوم هنرمند ! چطوری ؟! تحویل نمیگیری ؟! مشغول تابلوهائی ؟!

یکیشون آره ، حق هم داره بنده خدا ، خیلی مشکلات زیادی داره ، اعصابش واقعن خورده ، اما دو تاز بچه های دیگه یکیشون 27 سالشه و یکیشون 30 سال ! تا جائی که من میدونم مشکل آنچنانی ای ندارن ، دو تاشون الان عقد کردن و هنوز خونه زندگی تشکیل ندادن ، هرچند قبل از این مسائل هم اینطوری بودن ! نمیدونم چرا !

واقعن بی تعارف بگم ؟! نه ، نیاااااااا !

سحر دی زاد دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:50 ق.ظ http://dayzad.blogsky.com/

کاملا باهات موافقم محمد
اصلا انرژی آدم میره
خدارو شکر که سر کار من اینطوری نیست

آره به خدا ... کسل کننده

واحه دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:02 ب.ظ

اشتباه می کنی پسر!

تو محیط کار هر چی حرف کمتر، خاله زنک بازی و زیرآب زنی و باندبازی هم کمتر اتفاقا همون بهتر که همه با هم قهر باشند جای تو باشم یه هدفون می ذارم تو گوشم و کارم رو انجام می دهم...

خانوم معلم شما که از سرکار من خبر داری ! بحث زیر آب زنی ها و اون جریانات رو هم که میدونی ... پس به نظرم زیاد ربط نداره به هم ، من نمیگم همش حرف بزنن و این حرفا ، اما انقدم ساکت نباشن دیگه ... آدم خوابش میگیره

عارفه دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:47 ب.ظ

برو خدات رو شکر کن که حرف نمیزنند. پارسال تو دفتر ما شوهر رئیس مون بعد منشی نفر اول میومد آخرسرم من نفهمیدم سمتش چیه اونجا! این بنده خدا کلا دوست داشت حرف بزنه با کی سر چی هم فرق نمیکرد بعد مرگ من روزایی بود که فقط من منشی این بنده خدا تو دفتر بودیم و بقیه نبودن پا میشد گوشیش میاورد اس ام اس نشونم میداد روزنامه رو میداد بچه ها واسش بخونند بعد هووجور حرف میزد به خصوص سر وزیر نفت جدید یارانه زمین های 2000متری وای تا مصطفی میومد من دیوانه می شدم .مصطفی هم زرنگ میذاشت سر ظهر میومد وقتی که دیگه ما هنگ کرده بودیم .

ببین منم نمیگم زیاد حرف بزنن ! اونطوری هم میرن رو اعصاب ... فقط میگم که انقد سکوت هم زیاد جالب نیست

فاطمه دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:55 ب.ظ http://shahrah-88.blogfa.com

اینجوری که وحشتناک میجه محیط کار که!!

اره دیگه ...

رعنا سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:21 ق.ظ http://rahna.blogsky.com

آخه شما اصن نمیدونید که کار حسابداری باید در سکوت کامل باشه ؟
یعنی سرکار ! اگه یکی با من حرف بزنه رسمــا" بهش میگم خفه شو !
شما برو تغییر شغل برادر

ینی تو میری شرکت از صب تا موقعی که هستی بکوب کار میکنی ؟! کارت درسته پس !

عاطی بانوی سایه سنگین ;-) سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:39 ق.ظ

منم باهات موافقم . حداقل هر یه ساعت یه حرفی ، نفسی ، خداقوتی ، لبخندی ، حال و هوای آدم عوض میشه بخدا . خستگیش در میره . واسه همه بهتره اگه اینجوری باشه . چه اونی که هزارتا مشکل داره چه اونیکه نداره . حداقل چند دیقه از فکر و خیال کارو مشکلات میان بیرون .
دویست درصد حرفتو قبول دارم آقا محمد

م . ح . م . د سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:52 ب.ظ

دقیقن حرف منم همین بود عاطی بانو جان

ممنون

جزیره چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:09 ق.ظ

میگم به نظرت اگه برا پست جدیدت بگیم:بیایید کمکشون کنیم بهتر نیست محمد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد