همیشه نزدیکای امتحانای پایان ترم که میشه 2 حالت کللی واسم اتفاق میفته
که ثابته و تغییر ناپذیر و خوشبختانه یا متاسفانه هر ترم هم تکرار میشه !
1 . لایک ( انگشت شصت دست راست و چپ ! )
برای ریکاوری روح و روانم که با درس خوندن متلاشی میشه ! همیشه جلوم
فیس بوک بازه و هرموقع یه مسئله یا یه نکته رو نمیفهمم به جای تلاش برای
فهمیدون اون ، میرم پستای مللت ، چه خوب چه بد رو لایک میکنم !
( هیچ وقت کسائی رو که واسه یه مسئله بیشتر از پنج دقیقه وقت گذاشتن
رو درک نکردم ! به نظرم فوق العاده آدم های بیمارین ! )
کللن ما نسل فیس بوکیم دیگه ، حالا جدای از نفهمیدن درس به دلیل خنگ بودن
این نسل ، میگن نهایت احساسمون لایک کردنه و از لاو ماو خبری نیست !
آخرین نمونه لایک کردن هم واسه سید مهدی رحمتی بود که پسر دومش امشب
به دنیا اومد !!! بدجور عاشق این سید مهدی ام من ...
2 . فک کردن به ترک تحصیل ! :
نمیدونم چرا اما همیشه این جور موقع ها به شدت میزنه به سرم که درس خوندنو
بی خیال شم و برم سربازی بعدشم یه شغل شریف و آبرومندانه واسه خودم انتخاب
کنم ! این ترم الحمدلله پیشرفت کردم و تا حالا به 2 تا نتیجه رسیدم
اولش کار کردن تو راه مشهد - افغانستان و افغانستان - مشهد هست
( مدیونید اگر فک کنید منظورم قاچاقچی شدنه ! )
دومیش هم به خاطر اینکه فامیل پدری همه از دم وکیل شدن ، فرصت خوبیه که کنار
اونا شغل مقدس " شر خر " ی رو انتخاب کنم و هرکی که چکش پاس نشد و از راه
قانونی به نتیجه نرسید ، خیلی راحت با رخش عزیز تر از جانم بزنم لهش کنم نامردو !
حساب کردم اگر هفته ای 3 نفرو له کنم و از هرکدوم 100 تومن بگیرم ، میشه هفته ای
300 ! و ماهی یک میلیون و دویست ، که مالیات و این چیزا کم کنیم یه تومن فیکس
واسم میمونه ! ... البته بنائی و کارگری هم فکر بدی نیست !
+ کسائی که آخر هر ترم میگن " خدایا غلط کردم ، از ترم بعد ... " همانا کسانی هستند
که اخر ترم بعد هم همین حرف رو تکرار میکنند !
" دکتر شریعتی ، زمان دانشجوئی ! "