جای شما خالی از ساعت 5 بعد از ظهر ، یه کلله تا الان با جناب " حسابرس " بیرون
بودیم و آنچنان مخش رو به که گرفتیم که عمرن به شمارش های تخیلیمون تو انبارگردانی
بخواد گیر بده !!! تو شرکت علاوه بر کار حسابداری دارم کار سیاه بازی رو هم یاد
میگیرم ، هرچند به قول بعضی بچه ها ما خودمون ذغالیم داوش !
+ هرچند حرفای بعضی ها برام اندازه ی چیزم ارزشی نداره ، اما دوست عزیز
میخوام صد سال سیاه تو گروه کسایی که با نارنجک و بمب و مردم آزاری اعتراض
هاشونو بیان میکنن نباشم ! در یه مملکتو باید گِل گرفت که اپوزیسیونش نارنجک
میندازه هوا تا بگه " من ناراضی ام " !
عالی بود این پستت محمد
نه به خاطر خود پست
به خاطر حرفایی که زیر این کل کل به ظاهر پسرونه عمیقا بیانشون کردی
مرسی
با چهار خط آبی نوشتت به شدت موافقم!
لایک به متن آخری
اپوزیسیون ؟
خنده داره
چشمم روشن ! سیاه بازی یاد گرفتی ؟!
اااا این نارنجک و بمب و اینا معنی اش نارضایتیه ؟!
حاجی اون آخر چی گفتی ؟
ممد خودتی؟ تو و این ادبیات محاله محاله !
به اندازه چیزم ارزشی نداره !
به هرحال نظر همه محترم اما تا حدی که به آسایش زندگی دیگران لطمه وارد نکنه ! به نظر من این "اعتراض" نیست ! اینو بهش میگن "دگر آزاری" !!! همچنان بعد از دو روز، صدای نارنج توی شهر شنیده میشه ! انگار خیلی اعتراض توشون گیر کرده !
حالا حرفات درست ولی این آخه چه ادبیاتیه انصافا؟!
بعد هم از من به شما نصیحت اصولا آدمها در هر شغلی که می روند یه سری خصوصیات شغلی اون صنف رو پیدا می کنند مثلا منشی ها اصولا خودشون رو رییس دفتر می دونند و حرف بهشون بزنی انگار به اسب شاه گفتن یابو!
یا مثلا گرافیست ها کلا همشون کله شق و لجبازند!
یا مهندسا فکر می کنند سری تو سرها هستند اما خودشون پیش وجدان خودشون که بشینند می فهمند هیچ پخی نیستند!
حسابدارها امور مالی جماعت هم فکر می کنند پول که تو دستشونه ارث پدرشون هست دور از جون هر کاری دلشون بخواهد می تونند با این پول انجام بدهند یه جوری هم ماجرا را درز بگیرند... وقت حقوق دادن به سایر کارمندان هم فکر می کنند از جیب خودشون دارند حقوق می دهند...
اینا رو گفتم که بگم تو سعی کن مستثنی باشی از این حماعت ناخن خشک بی جنبه...